دکتر حسن بلخاری، استاد هنر دانشگاه گفت: مکتب هنر رضوی نباید صرفا در عرصه تشیع تعریف شود و برای فهم معنا به فرم در یک مکتب توصیه می کنم فیلم سینمایی «چشم در برابر چشم» را حتما ببینید.

این فیلم سینمایی را حتما ببینید

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، حسن بلخاری، در همایش «هم اندیشی ملی بازخوانی مفهومی مکتب هنر رضوی» که در سازمان علمی و فرهنگی آستان قدس رضوی به نکاتی در خصوص «تاملی در معنا و مفهوم مکتب هنر رضوی»، اشاره کرده است.

مهمترین سخنان این استاد هنر دانشگاه به شرح زیر است:

بحث امروز ما در خصوص ریشه‌شناسی در باب مفهوم مکتب است. در حوزه مکتب هنر رضوی در آغاز راه هستیم و نیاز به تدوین ادبیات این بحث است. اگر در تدوین این ادبیات کج‌اندیشی صورت گیرد نتایج و دستاوردهای آن هم کج خواهد بود، لذا ابتدا باید در یک فضای آکادمیک و علمی ادبیات این بحث را تدوین و سپس به حوزه شکل‌گیری مکتب هنر رضوی ورود کنیم.
اولین نکته در این بحث مفهوم مکتب است، مکتب در معنای معاصر ما ایرانیان دارای ۲ معنای کلام و الهیات و دین مربوط است که در مواردی به ادیان مکتب اطلاق می‌شود. در حوزه علوم دینی کلمه مکتب را برای ادیان استفاده می‌کنیم. اما مکتب یک معنای عام فرهنگی هم دارد و در تمامی حوزه‌ها مورد استفاده است. در حوزه فرهنگ و اندیشه وقتی به یک انسجام و اتحاد می‌رسیم، اصول و راهکار شکل می‌گیرد و در نهایت خودآگاه و یا ناخودآگاه مفهوم مکتب به وجود می‌آید.

مجموعه آثاری ظرف ۱۰۰۰ سال گذشته از مشهد به جا مانده است، در واقع باید گفت مشهد رضوی جایگاه وحدت آثار از سوی اندیشه‌های مختلف بوده، لذا مکتب هنر رضوی نباید صرفا در عرصه تشیع تعریف شود، چراکه اگر مکتب هنر رضوی را بخواهیم از دل آثار درآوریم بسیاری از این آثار از اهل سنت بوده و شاهکار مسجد گوهرشاد از این نمونه‌ها است. مجموعه این آثار امکان ظهور مکتب را به ما می‌دهد اما هیچ تاریخ جامعی از باب این آثار وجود ندارد هر چند به صورت جسته گریخته کارهایی انجام شده اما جامعیت و نوع پردازشی که از دل آن نظریه به وجود آورد، اهمیت دارد.

تاریخ هنر و اندیشه اسلامی مملو از عالی‌ترین ایده‌ها در رنگ، نور و… است و این موارد از عناصر ظهور آثار هنری است. اما این تمدن همه این معانی را به استخدام الهیات در آورده است، لذا تدوین تاریخ مهم نیست بلکه تدوین فلسفه تاریخ مهم است و تاریخ باید به گونه‌ای بازآفرینی شود تا از دل آن بتوان نظریه را بیرون کشید.

کتاب «بینوایان» مانند شاهنامه فردوسی جزو میراث بشری است و ما اسطوره متن‌هایی داریم که حیات انسان هستند و کتاب «بینوایان» نیز یکی از آن‌ها است. زمانی که نظریه‌پردازی می‌کردم با یک نقد جدی برای خودم مواجه شدم که آیا من از اطلاعات و آگاهی بالایی برخوردار هستم که به سمت نظریه‌پردازی بروم. بنابراین باید بدانیم که تا زمانی در میدان نباشیم نمی‌توانیم به نظریه‌پردازی در موضوعات مختلف ویژه مکتب هنر رضوی بپردازیم.

بنابراین فردی می‌تواند مکتب هنر رضوی را حمایت کند که در مرز میان ایده، نظر و اثر قرار گرفته باشد؛ در غیر این صورت لفاظی خواهد کرد و یا اثری را خلق می‌کند که از آن‌ها لذت می‌بریم اما بهره‌ای نمی‌بریم. من به دنبال نگرش جدید هستم و آن هم این است که مجموعه آثار رضوی را به مکتب تبدیل و از دل معانی قرآنی فرم تولید کنیم.

توصیه می‌کنم حتما فیلم «چشم در برابر چشم» را مشاهده کنید، منظور من از این معرفی این است که چگونه معنا را به فرم تبدیل کنیم تا پایدار بماند و زمانی که به اثر می‌رسیم تنها لذت نمی‌بریم بلکه بهره معرفتی را هم به دنبال دارد که مکتب از آثار با بهره معرفتی نیز شکل می‌گیرد. در نهایت می‌توان گفت، مشکل اصلی کار ما این است که نتوانستیم حکیمانه مترجم تربیت کنیم تا بتوانیم مکتب‌سازی را به خوبی انجام دهیم.

این فیلم سینمایی را حتما ببینید

دیدگاهتان را بنویسید